بخشی از کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر
از نامـــه های بابا لنـــــگ دراز به جودی آبــــوت
__________________________________________
جودی ! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و
زندگی را یک مسابقه دو می دانند و
می خواهند هر چه زودتر به هدفی که در افق دوردست است،دست یابند و
متوجه نمی شوند که آنقدر خسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و
اگر هم برسند،ناگهان خود را در پایان خط می بینند
در حالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند
دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود
در حالیکه از اطراف خود غافل بوده است
آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و
فقط او می ماند و یک خستی بی لذت و
فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد
جودی عزیزم ! درست است،ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم
آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد
علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود
پس هر کسی را بیشتر دوست داریم و
می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد
باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم
دوســتدار تو :بابا لنگ دراز